علم و اندیشه

پیشرفت واقعی جز با پیشرفت علم فراهم نخواهد شد

علم و اندیشه

پیشرفت واقعی جز با پیشرفت علم فراهم نخواهد شد

علم و اندیشه

بسمه تعالی
می خواهیم با هم رشد کنیم. بیایید به هم کمک کنیم بهتر شویم و تابعیت بیشتری از عقل و عشق داشته باشیم تا هوس هایمان.

دیدگاه و نظراتتان را در میان بگذارید.

لطفا به سایر وبلاگ هایمان سر بزنید:
- دنیای ما (http://donyayema.blog.ir)
- برای زندگی ( http://donyayema2.blog.ir )
- علم و اندیشه (http://donyayema3.blog.ir )
- در خدمت انسان (http://mehre8.blog.ir )



آخرین نظرات
  • ۲۰ شهریور ۹۵، ۰۸:۵۷ - سروش فتحی
    +
  • ۳ شهریور ۹۵، ۰۹:۱۹ - سروش فتحی
    +
  • ۲۵ مرداد ۹۵، ۱۶:۳۸ - سروش فتحی
    جالبه
پیوندهای روزانه

دکتر خان بابایی در حال حاضر از اساتید فیزیک دانشگاه دامغان می باشند. این مصاحبه در سال سوم دکترای ایشان انجام شده است که دارای اطلاعات ذی قیمتی در جهت رشد هر چه بهتر دانشجویان می باشد.

 

مصاحبه با  بابک خان بابایی دانشجوی سال سوم دکترای فیزیک هسته ای

س: اولاً مختصری خودتون رو معرفی کنید؟

خ: من بابک خان بابایی هستم، دانشجوی سال سوم دکترای فیزیک هسته ای. دوره کارشناسی، فیزیک کاربردی در دانشگاه آزاد تبریز خوانده ام، فوق لیسانس فیزیک هسته ای در دانشگاه گیلان و در حال حاضر مشغول تحصیل در مقطع دکترا در رشته فیزیک هسته ای در دانشگاه گیلان بوده و در زمینه همجوشی هسته ای کار می کنم.

س: یک سری سوالات هستند که بنیادی ترند، شما اساساً فلسفه تشکیل دانشگاه را چه می دانید؟

خ: دانشگاه محیط علمی-فرهنگی است و در واقع جایی است که نیروهای جوان و استعدادهای بالقوه، با ذهن و اندیشه پاک، هم از نظر علمی و هم از لحاظ اجتماعی برای ورود به اجتماع و خدمت به کشور آماده می شوند. در واقع من هدف دانشگاه را این می بینم اما اینکه چقدر این امر تحقق پیدا می کند این جای بحث و صحبت هست.

س: یعنی شما هدف دانشگاه را صرفاً تربیت نیروهای متخصص می دانید؟

خ: بله، البته هم در زمینه ی علمی و هم در ابعادی مانند فرهنگی، اجتماعی و مذهبی که اهمیتش کمتر از آموزش علمی نیست. یعنی دانشجو برای کارا بودن و موفقیت در جامعه می بایست تربیت شود.

س: پس اضافه کردن تعهد به این سیستم مربوط به یک نهاد دیگر می دانید؟

خ: همانطوری که اشاره کردم بحث تعهد یعنی آماده شدن برای ورود به زندگی و خدمت به مملکت. در حالیکه ستون دانشگاه ها علم آموزی و پژوهش است، نهادهای فرهنگی دانشگاه می کمک زیادی به آموزش جنبه های غیر علمی دانشجویان خواهد کرد.

س: حالا حقیقتاً چقدر فکر می کنید نزدیک شویم به این تعریفی که گفتیم؟

خ: متاسفانه در سالهای اخیر با توجه به افزایش کمیت دانشگاهها، که شاید از دید برخی مسولین خیلی خوب به نظر برسد ؛ ولی کیفیت به همان مقدار  از دید من کاهش یافته است. کیفیت پایین دانشگاه ها معادل با دور شدن از اهداف هست. این مسئله از نظر علمی کاملا مشهود است.  نمودش را می توان در مقاطع تحصیلی پایین تر  مانند دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد دید. متاسفانه دانشجویان امروزی ،نه اینکه بیسواد باشن اما کیفیت دانشجویان قدیم رو ندارند. اگر کمیت هم زمان با کیفیت افزایش پیدا می کرد خیل خوب بود. اما متاسفانه بچه هایی که دارند کار می کنند به غالبا دارای کیفیت لازم نیستند، از طرفی، موقعی که همین دانشجویان فارغ التحصیل می شوند غالبا شغل مناسبی مهیا نبوده این باعث سرخوردگی خواهد شد.

س: شما می دونید این وضع قرار نیست بهتر بشه، یعنی روز به روز به تعداد دانشجوها بیشتر می شوند آزاد؛ غیرانتفاعی و...

خ: من امیدوارم این وضعیت بهتر بشه یعنی تعداد و ظرفیت دانشگاهها افزایش پیدا نکند.

س: حالا با این وضعیت چه طوری به نظر شما کیفیت رو ببریم بالا؟

به نظر من باید سیاستهای وزیر علوم دولت آقای احمدی نژاد در این زمینه تغییر یابد. شاید دولت اگر عوض شود وضعیت افزایش ظرفیت پذیرش دانشگاهها تغییر کند و شرایط بهتر از حال حاضر شود.

س: خوب ببینید فرض کنیم که این روند همچنان قرار باشد ادامه پیدا کند،ضمن اینکه بحث شغلی رو هم کنارش بذاریم که خیلی از دانشجوها سرخورده می شوند یعنی ما مدرک بگیریم و شغل نداشته باشیم چه فایده ای دارد به همین خاطر کاری هم انجام نمی دهند

خ: این بر می گرده به رویکرد دولتمردان و سیاست های کلی کشور ما، یعنی از حیطه علمی و محیط دانشگاه خارج می شود، که می طلبه اندیشمندان و سیاستمداران ما فکری در این باره کنند. این مسئله برای من همیشه دردناک بوده که با وجود کاهش نسبی کیفیت علمی، هنوز ما دانشجوهای با هوش و  با استعداد کم نداریم. این دغدغه ها گاها باعث بی انگیزه شدن دانشجوها می شود که در نهایت به افت تحصیلی منجر خواهد شد. به هر حال این مسئله هست. اینکه چه کار می شود کرد، در حیطه من نیست بنابرین  نمی توانم در موردش صحبتی کنم.

س: نظرتون راجع به خارج رفتن بچه ها چیه؟ یکی از راههایی که افزایش انگیزه میده همین خارج رفتن بچه هاست؟

خ: حقیقتش من دوستانی دارم که در خارج تحصیل می کنند. بد نیست برای تحصیل.

س: می دونید معمولا می روند و بر نمی گردند؟

خ: چرا من دوستانی دارم که برای تحصیل رفتند و اکثرا ًبرگشتند، آن طوری هم نیست که همه می روند و نمی آیند، نه. حداقل دوستان من اکثرا برگشتند. تجربه بدی نیست. می توان از امکانات و از محیطهای علمی شان استفاده کرد. می توان با الگو برداری صحیح رشد علمی دانشگاه ها را سرعت بخشید. من تمایل زیادی داشتم که در این مقطع برای مدت کوتاهی هم شده تجربه حضوری از مراکز تحقیقاتی معتبر را داشته باشم. اما متاسفانه تا به حال مقدور نشده است. با توجه به شرایط خوبی که این مراکز علمی به لحاظ امکانات و تامین مالی دارند تمایل زیادی میان دانشجویان تحصیلات تکمیلی برای حضور در این مجموعه ها وجود دارد. اساتید و دانشجویانی که در آنجا هستند به ازای پژوهشی که انجام می دهند حقوق ماهیانه دریافت می کنند و این خیلی از دغدغه ها را کم خواهد کرد. ا ما اکثر دانشجوهای تحصیلات تکمیلی ما مجبورند ساعتهای زیادی را در طول هفته صرف تدریس کنند. به هر حال ... این مسائل هست.

س: شما موافقید که جذب کارشناسی و ارشد تقریباً صفر شده؟

خ: صفر نه، اما در مورد رشته های علوم پایه خیلی کم است. در دوره ارشد هست ولی با توجه به افزایش کمی دانشجوها، آن هم کم شده است.

س: با این اوضاع اصلاً در س خوندن چه فایده ای داره؟ من قرار نبود این سوال رو بپرسم.

خ: ما در دوره کارشناسی استادی داشتیم  به ما همیشه این رو می گفت اگر فیزیک را به امید یافتن پول می خوانید، نخوانید. این جمله چیزی بود که در دوران تحصیلم  همیشه آویزه ی گوش داشتم. هر چند من و امثال من چوبش را کم نخوردیم. یعنی گاها دغدغه ها و فشارها و مسائل مالی واقعاً گریبان آدم [را] می گیرد. این بود که به ما همیشه پیشنهاد می کرد که کسی فیزیک بخواند که عاشق فیزیک است.  باید این را در دو طرف ترازو بگذارید و ببینید که آیا حاضرید عشق فیزیک را فدای چیزهای دیگه کنید یا خیر؟ اگر دیدید کفه ترازو و عشق به فیزیک، کم شد رها کنید و فیزیک را نخوانید. حقیقتا که راست می گفت.

س: کلاً منظورتون اینه که هر کی میاد دانشگاه از این به بعد به فکر نون و کار و شغل نباشه فقط به فکر علم باشه؟

خ: به نظر من اگر با این ذهنیت وارد دانشگاه بشه راحت تر می تواند با مشکلات برخورد کند.  البته در بین دانشجوها هستند کسانی که خیلی هم موفق اند. شاید 10 درصد از بچه ها بتوانند اون مسیر واقعی را که باید طی کنند. من می گویم فکر نکنند چون دارند فیزیک می خونند حتماً باید سر کار بروند این مسئله را باید در پس زمینه ذهنتان آماده داشته باشید که بعداً دچار مشکل نشوید.

البته قصد ندارن بگویم کلا وضعیت ما خیلی خرابه، همچنین نمی خواهم بگم که وضعیت ما ایده آل هست باید واقعیت ها رو دید و قبول کرد. چرا که بعداً پذیرش مشکلات و چالش های پیش رو، خیلی راحت تر خواهد بود.

س: بیایم در خور دانشگاه گیلان، الان شما بزرگترین ضعفی در بچه های دانشگاه گیلان در بچه های فیزیک می بینید؟

خ: در چه مقطعی؟

س: کارشناسی.

خ: من اولین ضعف بزرگی که می بینم کمبود وسایل آزمایشگاهی  تخصصی و همچنین کهنه و فرسوده بودن آنهاست. مخصوصاً آزمایشگاه هسته ای که خودم یکی دو ترم تدریس کردم و با قطعیت بیشتری می توانم در موردش صحبت کنم. در سایر گرایش های فیزیک مانند حالت جامد خیلی وضعشون بهتره ولی در فیزیک هسته ای، عملاً می توانم بگویم چیزی نداریم، تعداد ناچیزی آزمایش برگزار می شه که اونها هم نتایج درست یا غلط اش مشخص نیست. دتکتورها و آشکار سازها خوب  هست اما کافی نیست،. منبع  تغذیه ها خراب و کلا اکثر وسایل بسیار قدیمی و از کار افتاده است. از طرفی من معتقدم آزمایشگاه فیزیک پایه مانند آزمایشگاه فیزیک 1 و 2 و حرارت اهمیت زیادی دارد. در آنجا هم اکثر وسایل بسیار قدیمی است. این برای دانشگاه ما که جزو دانشگاه های قدیمی و معتبر ایران به حساب می آید زیاد جالب نیست.

س: پس کمبود وسایل آزمایشگاهی؟

خ: کمبود وسایل آزمایشگاه، کم شدن فعالیت انجمن های علمی در سال های اخیر و یک مسئله دیگر هم هست که من در ارتباط با دانشجوها متوجه شدم، اینکه برخی استاد ها نحوه تدریس و مطالب ارائه شده در کلاس را به روز نمی کنند، یعنی جزوه ای را که سالها پیش با همان شیوه گفتاری که در ابتدا شروع به تدریس کرده داشته و به همان صورت ادامه می دهند و هیچ تغییری نمی کند. و یا هستند اساتیدی که هیچ وقتی را جهت مطالعه مطالب تدریسی اختصاص نمی دهند و لذا سر کلاس دچار مشکل می شوند. البته این را هم اضافه کنم که اساتید خوب در دانشگاه گیلان کم نیستند. مساله دیگر اینکه در گذشته در دانشگاههای بزرگ  بهترین اساتید فیزیک های پایه را تدریس می کردند. مخصوصا فیزیک های پایه را بزرگترین و بهترین اساتید درس می دادند تا دانشجویان جدید، فیزیک خواندن را یاد بگیرند. که اصلاً فیزیک چه طوری بخوانند و چه طور مسائل را تحلیل می کنند. به عنوان مثال در دانشگاه تبریز استادی به نام دکتر رابط بود که نمی دانم الان در قید حیات است یا نه در این حد که خودش استاد بسیاری از اساتید دانشگاه تبریز بود، او می آمد و فیزیک پایه را تدریس می کرد، تحلیل کردن را به بچه ها یاد می داد، و ایجاد علاقمندی می کرد. هر چند که این رویه امروزه در خیلی از دانشگاه ها کمتر دیده می شود. به عنوان مثال بودند دانشجویانی که می گفتند ما که ترم 1 آمدیم فلان استاد به ما گفته برای چی آمدید فیزیک بخونید؟ اینجوریه اونجوریه، به درد نمی خوره و از همون ترم اول سر خورده می شدیم. در نتیجه علاقه مندی به فیزیک از بین می رفت. در کنار آن دغدغه های شغلی این رشته تاثیر منفی می گذارد و این خوب نیست . من همیشه سعی کردم دانشجوها را علاقمند نگهدارم در عین اینکه واقعیت ها رو گوش زد کنم.

س: البته بخواهیم منصفانه تر نگاه کنیم اون مطالبه گری از طرف دانشجویان هم نیست.

خ:  البته قبول دارم، همیشه میگویند مستمع صاحب سخن را بر ذوق آورد. مطالبه گری کم شده، درسته البته من در آن دو ترمی که با دانشجوهای فیزیک بودم آنها را مشتاق یاد گیری دیدم.

س: یعنی شما احساس کردید اگر استاد جنب جوش داشته باشه .....

خ: بچه ها سر ذوق می آیند، معمولاً باید بر عکس باشه ولی من دیدم  با انرژی درس دادن، با دانشجو رو راست بودن در محیط علمی کلاس را پویا می کند. متاسفانه بعضی از اساتید ما از اینکه بگویند بلد نیستند می ترسند و بهشون بر می خورد، از نظر  علمی این دید غلطه ، در همه دانشگاه ها هستند کسانی که ادعا می کنند که همه چیز رو می دانند، ما هم متاسفانه داریم. تا دانشجو چند تا سوال می پرسد چون استاد در آن لحظه جواب را نمی دانست ناراحت می شد. یکی از چیز هایی که من همان اول یاد گرفتم که همه چیز را همه کس می دانند. همین الان ممکنه از من یک سوال فیزیک 1 بپرسند من نتوانم در جا جواب بدم و یا حتی فراموش کرده باشم، این ندانستن بد نیست. اینکه بخواهی بگویی من عالم دهر هستم و من اینطور ی ام و شما هیچی نیستید این درست نیست. من معتقدم باید با دانشجو دوست بود، در عین اینکه باید حرمت کلاس و همچنین استاد و شاگردی حفظ بشه. اگر دانشجو استاد را از خودش بداند و احساس کند که او درک می کند به نظر من سر ذوق می آید.

س: متأسفانه در دانشگاه گیلان، این طوری نیست.تجربه ی 4 ساله ی من بعضی از استاد ها را ما جرأت نمی کنیم در اتاقشون رو بزنیم.

خ: خب این مساله چندان جالب نیست

س: ولی خوب خدا رو شکر نسل جدیدی که از استاد ها اومدند مثل شما و دکتر جعفری

خ: البته من هنوز عضو هیات علمی دانشگاهی نیستم.

س: کار کردید با دانشجوهای اینجا دیگه؟

خ: بله

س: این حس رو دارند انتقال می دهند به دانشجوهاکه بیاید تا ارتباط بیشتر بشه

خ: در پس همین ارتباط های علمی هست که اندیشه ها و استعدادها ظاهر می شوند. این مساله در دانشجوهای کارشناسی ارشد خیلی خیلی جواب می دهد.

س: یکی از دوستای من می گفت که من آرزومه استاد راهنمام در یک ساعت ببینم.

خ: خوب اینها مشکل سازه، مخصوصاً کارهای پژوهشی به گونه ای هست که بخصوص وقتی که دانشجویی تازه وارد کار پژوهشی می شود، هنوز با نحوه پژوهش آشنایی ندارد و می بایست آموزش ببیند تا از مسیر پژوهشی اش منحرف نشود چرا که باعث می شود وقت و انرژی اش هدر رود. وظیفه استاد راهنما هستش که مدام شما را کنترل کنه تا شما در مسیر اصلی باقی بمانید و به هدف برسید.

س: سه سوال بعدی من راجع به همین کارهای پژوهشی بود. در مقطع ارشد و دکترا کار پژوهشی زیاده ولی در دوره کارشناسی تقریباً صفر هست. چه کنیم که بچه ها مایل شوند به کار پژوهشی اصلاً کار پژوهشی یعنی؟

خ: ببینید هدف اصلی در دوره کارشناسی اول آموزش و بعد پژوهش است. در پژوهش های دوره کارشناسی هدف این نیست که شما یک چیز جدید کشف کنید یا چیز خیلی سختی انجام بدهید. هدف این است که دانشجو آشنا بشه که اصلاً چه طوری پژوهش می کنند، اصولاً پژوهش چیست؟ چه کار باید بکنیم؟ الفبای آن چیست؟ کسی که می خواهد در مورد یک موضوع علمی پژوهش کند باید از کجا شروع کنه؟

بنابراین در دوره کارشناسی هدف آشنایی دانشجو رو با پژوهش در کنار آموزش است . منتها دانشجوهای ما ( اینجا رو من تقصیر دانشجو می دانم) معمولا علاقه نشان نمی دهند. یعنی تمایلی به پژوهش نشون نمی دهند. البته می تواند دو طرفه باشه یعنی از طرف استاد راهنمایی که با او پروژه گرفته، شاید درست راهنمایی نشده باشد ولی من بیشتر دانشجوها رو مقصر می دانم.

س: من خودم 3 تا 4 ترم اول اصلا نمی دونستم در دانشگاه می شود کار پژوهشی کرد یعنی اصلا فضا برای ما باز نشده بود کسی برای ما توضیح نداده بود. فقط جزوه ای . این رو یک کم تقصیر استادها نمی بینید که فضا را روشن نمی کنند

خ: من بیشتر معتقدم باید انجمن های علمی قوی ای داشته باشید. و برای این منظور از اساتید دانشگاه کمک بگیرید. جلسات علمی با موضوعات مشخص بذارید و از استادهای مرتبط دعوت کنید که چند دقیقه ای در آن باب توضیحاتی بیان کنند در این شرایط، خود به خود دانشجوها هم با شاخه های مختلف فیزیک آشنا می شوند و این می تواند پیش زمینه خوبی برای شروع کارهای پژوهشی باشد .

متأسفانه دانشگاه ما انجمن های علمی قوی ندارد. من، بارها سر کلاسها به این موضوع اشاره داشتم. در مقطعی یک سری پخش فیلم های علمی بود، که برای شروع می توانست خوب باشد، خیلی حضار رو جذب می کرد. پرشور برگزار می شد. من خودم در تمام اونها حضور داشتم. منتها اون نسل از دانشجویان فارغ التحصیل شدند و رفتند و دانشجوهای بعدی دنباله کار را نگرفتند. من خیلی به اعضای انجمن علمی آن دوره تاکید کردم که حتماً این کارها را به باقی بچه ها یاد بدهید اما متاسفانه قطع شد.

س: شما خودتون کارهای پژوهشی که داشتید در سالهای اخیر ، اصلاً کار پژوهشی در دانشگاه گیلان جواب می ده؟

خ: از چه لحاظ جواب میده؟ اینکه بشه انجامش داد؟ یا اینکه کاربرد داره ؟

س: بیشتر منظورم همون حالت کاربردشه ؟

خ: کارهای پژوهشی در دوره تحصیلات تکمیلی معمولا در قالب تئوری، تئوری-عملی و عملی انجام میشه. در هر حیطه کاری محدودیت هایی وجود دارد. منابع مالی برای طرح های پژوهشی در سالهای اخیر کم شده است. من فکر نمی کنم که ما در دانشگاه گیلان در رشته فیزیک تا به حال، برای مسائل استان خودمون طرحی منطقه ای داده باشیم یا معضلی را حل کرده باشیم. و یا اگر هم که بوده (که گمان نمی کنم بوده باشد)، دستاورد درخوری داشته باشد. متاسفانه تا همین سال گذشته ما در گروه فیزیکمان مرکز محاسبات نداشتیم، که برای بسیاری از دوستان من در سایر دانشگاه ها عجیب بود. خوشبختانه توسط متولیان امر این مساله پیگیری و این مرکز ساخته شد و به بهره برداری رسید. ضمن اینکه نیازمند تجهیزات آزمایشگاهی برای انجام کارهای پژوهشی هست. در حال حاضر برای تحقیقات تجربی در زمینه فیزیک هسته ای در دانشگاه ما آنچنان که باید این امکانات وجود ندارد. اما در گرایش های دیگر مثل حالت جامد، به ظاهر که فعالیت هایی صورت گرفته و آزمایشگاه های نسبتا خوبی وجود دارد. البته من خیلی از حوزه کاری آنها خیلی اطلاعی ندارم. بنابراین ترجیح می دهم بیشتر در زمینه گرایش خودم که اطلاعاتم بیشتر است صحبت کنم.  

س: آخرین حرف کاربردیتون برای بچه های فیزیک شعاری نباش..

خ: من به همه ی بچه ها این رو می تونم بگم اگر فیزیک می خونید با عشق فیزیک بخونید، فیزیک دنیای بی انتهایی است دنیای نامحدود ها. با خواندن فیزیک قدم به درون ناشناخته ها می گذارید، واقعاً آنجا دنیای ناشدنی هاست که شدنی میشود. منتها از این طرف هم به دانشجوها می گویم که آگاهانه وارد گرایش های مختلف این رشته بشوند. از طرفی خیلی سرخورده نباشند، خیلی غصه نخورند. دنیا هزار جور می چرخد! مدام این جمله را تکرار نکنید که من لیسانس فیزیک گرفتم چه کار می توانم کنم، باور کنید آنقدر اتفاقات توی زندگی رخ می دهد که شما فکرش را هم نمی توانید بکنید، به خدا توکل داشته باشید و یادتان باشد که همیشه دنیا روی خوشش را برای آدمهایی که تلاش می کنند نشان می دهد. تلاش را سرلوحه کارهاتون قرار بدید، حتما  نتیجه می گیرید.

س: خیلی ممنون

خ: خواهش میکنم. 

مصاحبه کننده: علیرضا سلیمانی

تایپ و ویرایش: مهدی نرم دست لطفی

این مقاله قبلا در نشریه ی کلید(نشریه ی مستقل دانشجویی) دانشگاه گیلان چاپ شده است.

 

نظرات  (۲)

سلام . بعنوان یه دانشجوی ارشد فیزیک نجومی  میگم مصاحبه خوبی بودی . ولی آخرین جواب به آخرین سوال حرف نداشت . گاهی یه جمله در زندگی آنقدر تاثیر گذار هست که فکرشم نمیکنید و چه خوبه همیشه بدونیم چه جمله ای رو میگیم یا حتی جملات بخصوص وقتی در جایگاهه خوبی هستیم . تشکر 
و البته با حرف آقا ی دکتر خان بابایی موافقم که دانشگاه محیطی برا ساخت افراد از لحاظ علم و فرهنگ و مذهب هست ولی این باید همراه با دموکراسی باشه نه تحمیلی تا بعد از ورودشان به اجتماع با خسارت مواجه نشیم. افراد را تا حدی میشه ساخت ولی باید مجال داد تا ساخته شوند اونطور که میخاند و بر حسب ساخته شدنشون حالا رتبه بگیرند که وارد اجتماع بشند یا نه .دانشگاه باید محیط ساخت افراده خلاق باشه نه رباتهایی که طوری طراحی شدند که فقط یک ذهنند که حتما باید بخونند تا 10 شوند اگه 9/5 بشند باختند یعنی استعدادها در نیم یا حتی صدم نمره سنجیده میشه .باید محیط ساختن افراده عاشق به علم و رشتشون باشه تا بتونند اونو بکار بگیرنددر جهت رفاه دیگران و یا انتقال بدند به دیگران. و نیز چه بسیارند رتبه های برتر کنکور که علاقمند به رشته ای خاص هستند ولی بخاطره بازاره کار وارد رشته ای دیگه میشند . فکر میکنید چطور با این معضلات میتونیم نخبه و کاشف داشته باشیم . باید یه دانشجو اینو بدونه که غیره ممکنه کار برا یه فیزیکدانه موفق نباشه اونم وقتی که تحقیقات علمی ارزشمندی داره یا یه کاشفه حتی با امکاناته کم هم بخایم میشه یه کارهایی از یه راههایی کرد .این معضلات فقط در این زمان و فقط در اینجا نیست . یه استاد بزرگترین کاری که میتونه انجام بده شناسوندنه رشته به دانشجو و بعد راهنمایی و مشورت کردن باهاش و در نهایت بجا امیده واهی یا نا امید کردنش تصمیمه نهایی رو به عهده خوده دانشجو گذاشتنه یادمون باشه دانش اموزانه ضعیف,  شدند دانشمندانه بزرگ , و شناخته افراد و پرورششون از دوره مدرسه با ید باشد در اصل افراد ربات نیستن ذهنهای خلاقند که باید کشف بشند و یه استاد به اندازه یه پزشک مسئول هست .. و یه چیزه دیگه در دانشگاهها علاوه بر روابط دوستانه بین اساتید و دانشجویان بخصوص در مقاطع بالا اعتماد و درک هم باید باشه اشتباهات پایان هر چیزی نیست میتونه شروعی بهتر باشه مثلا یه نمره ی کم یا یه مقاله ی رد شده و ... پایان نیست 
با تشکر . بازم میگم مصاحبه خوبی بود 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی