علم و اندیشه

پیشرفت واقعی جز با پیشرفت علم فراهم نخواهد شد

علم و اندیشه

پیشرفت واقعی جز با پیشرفت علم فراهم نخواهد شد

علم و اندیشه

بسمه تعالی
می خواهیم با هم رشد کنیم. بیایید به هم کمک کنیم بهتر شویم و تابعیت بیشتری از عقل و عشق داشته باشیم تا هوس هایمان.

دیدگاه و نظراتتان را در میان بگذارید.

لطفا به سایر وبلاگ هایمان سر بزنید:
- دنیای ما (http://donyayema.blog.ir)
- برای زندگی ( http://donyayema2.blog.ir )
- علم و اندیشه (http://donyayema3.blog.ir )
- در خدمت انسان (http://mehre8.blog.ir )



آخرین نظرات
  • ۲۰ شهریور ۹۵، ۰۸:۵۷ - سروش فتحی
    +
  • ۳ شهریور ۹۵، ۰۹:۱۹ - سروش فتحی
    +
  • ۲۵ مرداد ۹۵، ۱۶:۳۸ - سروش فتحی
    جالبه
پیوندهای روزانه



///////////////////////////////

بابت ایرادات نگارشی در متن قبلی عذر می خواهم.

این متن اصلاح شده و مطالب جدیدی به آن افزوده شده است.

///////////////////////////////


سالیان درازی است که درمیان اهل علم مسئله ای  است که از یک سو نگاهی به جهان مادی دارد و از دیگر سوی، به متافیزیک. و در این چالش تاریخی سوالات زیادی در خصوص جایگاه خدا در علم و اگر بخواهیم دقیق تر بررسی کنیم، جایگاه متن مقدس در تقابل با علم تجربی  وجود دارد.

البته قصد ندارم در این مقاله، به تمام مسائل و پرسش ها در این خصوص پاسخ دهم و فصل الخطابی برای این چالش ها ارائه دهم چرا که این مسئله دارای ریشه ها ی فلسفی و کلامی عمیقی است که در هیچ کدام از آن ها متخصص نیستم؛ با این وجود معتقدم، هر انسانی در جایگاه خود می تواند با توجه به دایره ی فهم و اطلاعات یقینی خود، به مطالعه ی پدیده های پیرامونی پرداخته و به تحلیل آن ها مشغول شود.

ظاهرا مسئله ی ساده ای در میان است. ما خدایی داریم و این خدای مهربان برای هدایت بشر متن مقدسی را در اختیار انسان قرار می دهد که به وسیله ی آن  راه هدایت را که همان مطلوب الهی برای بنده اش می باشد، طی نماید و دنیا و آخرت آبادی برای خود بسازد. این روایتی از تاریخ ادیان است که عموما متدینین (در میان همه ی ادیان ابراهیمی) به آن اعتقاد دارند.

مسئله ی ما از وقتی مطرح شد که دانشمندان علوم تجربی (عموما دیندار) متوجه شدند برخی از متون مقدس قابل اثبات و توجیه با عقل نیستند و بعضا با تجربه ی عینی و یقینی در تقابل جدی قرار دارند.

ابتدا این مسئله در یهودیت ظاهر شد. چرا که هیچ فیلسوفی و کلامی ای نتوانست توجیه کند که چرا خدا دوتاست، چرا وقتی یعقوب با خدا کشتی می گیرد، یعقوب خدا را شکست می دهد. مسئله ی هم خوابی لوط (ع) با دخترانش در حال مستی و روایاتی از این دست در متن مقدس قابل توجیه نبود.

اما این مسئله پس از عصر پادشاه کنستانتین در مسیحیت شدید تر ظاهر شد. چرا که این دین گسترش اجتماعی بیشتری یافته بود. متکلمان مسیحی هم نتوانستند به برخی مسائل پاسخ درستی دهند.  این که چرا خدا سه تاست، چرا خدا (عیسی (ع)) تجسم یافته است. مسئله گناه جبلّی انسان، مرگ فدیه وار عیسی (ع) برای رستگاری انسان و... .[1]

به هر حال پس از بررسی های مختلف و شکل گیری جریان مختلف فکری از جمله «ابن رشدیان لاتینی[2]»  و... این مسئله ادامه یافت. 

یکی از نگرش ها، مبتنی بر جمله ای از «آگوستین» قدیس شکل می گیرد :«اگر می خواهی بفهمی باید ایمان بیاوری»[3] . البته برخی هم معتقد شدند که با کتاب مقدس، نیازی به فراگیری علوم دیگر نیست.

از جمله اتفاقات مهمی که این بحران را تشدید نمود، مسئله ی چرخش زمین به دور خورشید بود. این مسئله در تحول سیر حرکت دانش ، نقش مهمی ایفا می کند.   از این جا بود که چند سوال مطرح شد:

1.     آیا تجربه می تواند یقین آور باشد؟

2.     جایگاه تفسیر متن مقدس و رابطه ی آن با جهان مادی و عینی چیست؟

3.     با توجه به مؤیّدات تاریخی تحریف متن مقدس، چه طور می توان در هدایت اجتماعی و تعالی انسانی از آن استفاده کرد؟[4]

در نتیجه ی این منازعات چند مکتب فکری شکل گرفت. یکی از آنها «پوزیتیویسم منطقی» نام دارد. در این مکتب معرفت ها به دو دسته تقسیم شدند: 1. معرفت هایی که نیازمند اثبات و تأییدند  2. معرفت هایی که پایه اند و به اثبات نیاز ندارند.

ایشان مدعی بودند که یا قضیه ای از طریق تجربه اثبات می شود یا به قضایای تحلیلی ارجاع می یابد. در غیر این صورت آن قضیه بی معنی است. ایشان قرائت ویژه ای از مبناگروی ارائه کردند. تفاوتشان با سایر مبناگرایان این است که "اگر قضیه ای با حواس و یافته های بدون واسطه ی آن ها قابل اثبات نباشد، بی معناست" .

در نتیجه  معنا داری ملاک صدق قضایا قلمداد شد و اگر گزاره های غیر پایه ای به قضایای پایه ای(تجربه ی بدون واسطه و گزاره های تحلیلی) ارجاع یابند، صادق و معنا دارند والا بی معنی اند.

  عمده ی ایشان به علوم تجربی و  به ویژه فیزیک تعلق خاطر بسیاری داشتند و متوجه شدند بر اساس چنین معیاری باید بسیاری پدیده های فیزیکی چون ذرات زیر اتمی، نیرو، انرژی و سرعت بی معنا تلقّی شوند (البته این تذکر لازم است که بی معنایی مساوی عدم وجود نیست. پزیتیویست ها اظهار نظری در خصوص این پدیده ها ندارند). البته این نوع معرفت شناسی بیشتر از  یک دهه (دهه ی 1930) نتوانست تسلط خود را حفظ کند و نابود شد.[5] شاید عمده ترین دلیل تسلط این گفتمان، پایان دادن به منازعات فکری افسار گسیخته ی جهانی بوده که از این رهگذر عده ای می پنداشتند راه حلی قطعی برای پاسخ به منازعات یافته اند.

مکتب دیگر «هرمنوتیک» می باشد. در سال 1654 م «دان هاوارد»، شیوه ی تفسیر متن را در کتابی تحت عنوان «هرمنوتیک» ارائه نمود و بر این اساس در دوران رنسانس  این راهی بود برای اندیشمندانی که مرجعیت کلیسا را مردود می دانستند. این در برهه ای مطرح شد که روشنفکران معتقد بودند همه چیز را بر مبنای عقل می توان فهمید. در قرن 18 م «هرمنوتیک رمانتیک» توسط »شلایر ماخر» زاده شد و سرآخر «هرمنوتیک فلسفی» پا به عرصه نهاد. شاید روزی به تحلیل و بررسی ایشان بپردازیم ولی فعلا به  این اختصار اکتفا می کنیم.

در میان متکلمان مسیحی، نگرش «پلورالیسم دینی» ساخته  و پرداخته شد. «جان هیک» دیدگاه انحصاری و سنتی مسیحیت در باب رستگاری پیروان عیسی (ع) را توسعه می دهد.  در واقع ابتدا «شمول گرایانی» چون «کارل ورنر» با تز «مسیحیان بی نام» کمی در های بهشت را باز نمودند ولی جان هیک و «ویلفرد اسمیث» پا را فراتر نهاده و ادعا کردند که هر دین به قدری از حقیقت بهره برده است و راهی به سوی حق دارد.

این شرح مختصری است برای شناخت برخی جریانات مهم تاریخی پیش آمده در این خصوص که البته بهتر است به تاریخ علم به خصوص علم فیزیک برای شناخت بیشتر منازعات پیش آمده در این مسئله، رجوع شود.

در حقیقت بیشتر این مشاجرات عقیدتی فلسفی  و حتی علمی، مربوط به جهان غرب می شود. به گونه ای که این مباحث به شکل امروزی آن تقریبا از اواخر دوران قاجاریه وارد گفتمان منوّرالفکران و سپس روشنفکران  ایرانی و اسلامی می گردد. تعارضی که تا پیش از آن با چنین قوتی مطرح نشده بود. این مسئله را در کشفیات مسلمین به وضوح می توان دید؛ کشف کروی بودن زمین و چرخش آن به دور خورشید، تعیین دقیق خسوف و کسوف، اختراع ساعت و ... . همه ی این ها مؤیّد این نکته است که این تعارض در ذهن عالمان دینی قرون گذشته نبوده یا حداقل با این وضع، مطرح نبوده است.

حال کمی به مسئله ی تعارض علم و دین در اسلام می پردازیم.

متون اسلامی یعنی کتاب و سنت، نظیر هر متن دیگری، از دو منظر قابل بررسی است: 1- سند  2- دلالت. متون از نظر سند به دو دسته ی قطعی(که به دو دسته ی خبر های متواتر و خبر های محفوف به قرائن قطعی) و ظنی (خبر واحد) تقسیم می شود و از نظر دلالت به نص[6] (قطعی) و ظاهر (ظنی). به همین صورت دلایل علمی و عقلی هم به یقین آور و ظنّی تقسیم می شوند.

انواع تعارض:

1.      تعارض میان دلیل عقلی یا علمی قطعی با دلیل نقلی قطعی

2.      تعارض میان دلیل عقلی یا علمی قطعی با دلیل نقلی ظنّی

3.      تعارض میان دلیل عقلی یا علمی  ظنّی با دلیل نقلی قطعی

4.      تعارض میان دلیل عقلی یا علمی ظنّی با دلیل نقلی ظنّی

در خصوص نوع اول چنین تعارضی محال است. اگر کسی پذیرفته باشد که خداوند راهی برای هدایت انسان قرار  داده است پس باید بپذیرد که این راه، نباید تعارضی با مسائل یقینی جهان مادی داشته باشد چرا که  از یک آفریننده، تعارض در آفرینش محال است.

حال اگر به مواردی از دسته ی اول برخوردیم چطور؟ باید بررسی کرد که تعارض ابتدایی است و با بررسی مشخص می شود سوء تفاهم است یا این که یکی از دلایل به اشتباه یقینی فرض شده است. یقینی بودن یعنی صادق بودن و کاذب نبودن و تنافی آن با دلیل دیگر یعنی صادق نبودن و کاذب بودن و این مستلزم اجتماع نقیضین است.

در مورد دسته ی دوم و سوم  دلیل یقینی را مقدّم می داریم.

در مورد دسته ی چهارم اگر مسئله مربوط به مقام عمل باشد، دلیل نقلی مقدم است. اگر مربوط به عمل نباشد باید توقف کرد.

حال چرا باید در مقام عمل چنین کرد؟ علت این است که بر اعتبار دلیل های ظنی که مربوط به عمل مکلف هستند  و از دلیل نقلی، یعنی کتاب و سنت، به دست می آیند، دلیل های یقینی اقامه شده است؛ فقها در دانش اصول ادله ی یقینی بر اعتبار پاره ای از دلیل های نقلی ظنی اقامه کرده اند. اما ظنونی که از ادله ی علمی و عقلی به دست می آیند، فی نفسه معتبر نیستند و دلیلی یقینی بر اعتبار آن ها اقامه نشده است تا بتوانند با ظنونی که از راه ادله ی نقلی در کتاب و سنت به دست می آید مقابله  و معارضه کنند.

 بدین سان، بر اعتبار ظنونی که از راه ادله ی عقلی یا علمی به دست آمده اند  دلیلی نداریم؛ اما بر اعتبار ظنونی که از راه کتاب  و سنت به دست آمده اند، ادله ی ویژه ای اقامه شده است. در این جا، حجت با لاحجت تعارض می کند، نه دو حجت و نه دو دلیل با یکدیگر.  بدین ترتیب، وجه تقدیم دلیل نقلی در این صورت است که ظن های خاص ِ مربوط به مقام عمل که از راه کتاب و سنت به دست آمده اند، مستند به دلیل یقینی اند و تا وقتی که تحت شمول آن ادله قرار دارند، نمی توان از آن ها رفع ید کرد.[7]

از جمله ی این مسائل می توان بر وجود آسمان های هفت گانه در کتب آسمانی اشاره کرد. اشاره ی خداوند به نشانه های قدرت و عظمت  خود (پس از این که مردم را به پرستش خود دعوت می کند)در سوره ی ملک 3 ، طلاق 12 ، فصلت 12 و مؤمنون 17 و 76، به مسئله ی خلقت هفت آسمان و زمین، برخی مسلمین را به پذیرش هیأت بطلمیوسی متمایل کرد. با مطرح شدن هیأت جدید و ابطال هیأت بطلمیوس، تفاسیر ایشان ابطال شد.  در حالی که آیه ی «کلُّ فی فلکٍ یسبحون»[8] مفادش این است که آن ها در مداری شناورند. این معنا دست کم بر حرکت انتقالی سیارات و ستارگان دلالت دارد. . این در حالی است که برخی دانشمندان ایرانی، کروی بودن زمین را اثبات کرده بودند. در نتیجه این نوع تعارض، تعارض علم و دین نیست .

مهدی نرم دست لطفی

با تلخیص و تصرف از مبانی اندیشه ی اسلامی-1 در آمدی بر معرفت شناسی و مبانی معرفت دینی ؛ محمد حسین زاده؛ قم؛ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی؛ مرکز انتشارات؛ چ 4 تابستان 1387؛ از فصل 7 بخش 1 تا فصل 7 بخش 2



[1] مبانی اندیشه ی اسلامی-1 در آمدی بر معرفت شناسی و مبانی معرفت دینی ؛ محمد حسین زاده؛ قم؛ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی؛ مرکز انتشارات؛ چ 4 تابستان 1387؛ ص 96

[2] این جریان سعی کرد اندیشه های فیلسوف مسلمان "ابن رشد اندولسی"  را با مسیحیت تلفیق نماید و دینی عقلانی ارائه دهد که با مخالفت کلیسای وقت مواجه شد.

[3] همان به نقل از تفکر در قرون وسطی، دیوید لاسکم، ترجمه ی محمد سعید حنایی کاشانی (تهران :قصیده، 1380) ص 25.

[4] این سه مورد خلاصه شده و چکیده ی برخی سوالات مهم این دوران می باشد.

[5] مبانی اندیشه ی اسلامی-1 در آمدی بر معرفت شناسی و مبانی معرفت دینی ؛ محمد حسین زاده؛ قم؛ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی؛ مرکز انتشارات؛ چ 4 تابستان 1387؛ صص 72 و 73

[6] به متنی گفته ی می شود که در معنایی صراحت دارد. به گونه ای که معنای دیگری از آن منتفی گردد. مانند عبارت نماز ظهر واج است که احتمال معنای دیگری به غیر از وجوب از آن عبارت منتفی است. در مقابل نص، ظاهر وجود دارد.

[7] [7] مبانی اندیشه ی اسلامی-1 در آمدی بر معرفت شناسی و مبانی معرفت دینی ؛ محمد حسین زاده؛ قم؛ موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی؛ مرکز انتشارات؛ چ 4 تابستان 1387؛ ص ص 98 تا101

[8] انبیاء 33 و یس 40

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی