- «دکتر محمود حسابی»
- ( فورا گفتم: ) بله.همین طور است
- شما می گویی دکتر هستی؟
- بله
- خوب، اگر شما دکتر هستید، بهتر است ما یک اتاق در اختیار شما بگذاریم، تا مریض ها را، این جا معاینه و معالجه کنید.
- (من که متعجب شده بودم، گفتم:) من دکتر فیزیک هستم
- (جناب وزیر کمی فکر کرد و پرسید:) آقا، فیزیک یعنی چه؟
- (من که بیشتر متعجب شده بودم، دیدم جای توضیح نیست، چون تازه با ایشان آشنا شده ام، و هر چه باشد در برابر وزیر فرهنگ قرار دارم پیش خود گفتم: شاید اگر توضیح بدهم، ناراحت شود و رابطه ای که تازه داشت شکل می گرفت، به هم بخورد. فکری کردم و گفتم باید به ایشان جوابی بدهم که برایشان آشنا باشد. فورا گفتم:) فیزیک یعنی همان شیمی!
- (وزیر لبخندی زد و با رضایت گفت: ) بله بله، می خواهی بگویی دارو سازی؟
- (چاره ای نداشتم جز این که بگویم: ) بله
- (آقای قره گوزلو، در حالی که به نظر بسیار راضی می رسید، که رشته ی تحصیلی مرا درک کرده است، از من پرسید:) حالا بگو ببینم چه می خواهید؟
- دو تا اتاق. تا یکی را کلاس و دیگری را آزمایشگاه بکنیم.
او که انسان وارسته و فهمیده ای بود و به پیشرفت کشور علاقه داشت، فورا دستور داد، بالای دارالفنون دو اتاق به من بدهند.
با ابتدایی ترین وسایل کار را شروع کردیم تا دارالمعلمین (تربیت معلم) راه بیفتد.
در همان اتاق بود که یک روز فکر کردم برای بچه ها رادیو بسازم.
منبع:استاد عشق؛ نگاهی به زندگی و تلاش های پروفسور سید محود حسابی پدر علم فیزیک و مهندسی نوین ایران/ ایرج حسابی/ تهران/ سازمان چاپ و انتشارات؛ سازمان اوقاف و امور خیریه/ چ 72/ زمستان 91/ ص145